به گزارش روابط عمومی جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی، ایران ما کشوری است با زیستبوم، فرهنگ، آئین، تاریخ، میراث فرهنگی ملموس و ناملموس، گردشگری اقوام ایرانی و معرفی استعدادهای کشفشده که میتوان از تکتک آنها به زبان هنر و بخصوص سینما بهره برد و ساعتها درباره هرکدام از آنها آثار متعددی را تولید کرد و به نمایش گذاشت.
علاوه بر فضای داستانی که میتواند با خرده روایتها و یا خط اصلی داستان این فضا را به تصویر بکشد، اما این سینمای مستند است که بار اصلی روایتگری واقعی از این اتفاقات را بر عهده دارد.
حال با توجه به این امکان، نخستین جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی این روزها با شعار «اقوام، ریشه ایرانزمین» توسط موسسه فرهنگی هنری فصل هنر و بنیاد ایرانشناسی کشور در پردیس سینمایی باغ کتاب تهران در حال برگزاری است. در این رویداد آثار متعددی از مستندهای مختلف با روایتها و نگاههای فیلمسازانی از سراسر کشور به نمایش درمیآید.
در این گزارش نگاهی داریم به بخشی از مستندهای حاضر در جشنواره که از ۲۶ اردیبهشت آغاز شد و تا ۳۰ اردیبهشت ادامه دارد. توضیح این که جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی در شش بخش رقابتی شامل فیلمهای بلند سینمایی، فیلمهای کوتاه داستانی، انیمیشن، مستند، نماهنگ و فیلمنامه منطبق با موضوع جشنواره برگزار میشود.
زیستبوم
«دختر بهمنشیر» (حبیب علوانی) پرترهای از جاذبههای گردشگری، طبیعی، صیادی، گیاهی و جانوری رودخانه بهمنشیر یکی از شاخههای رود کارون در استان خوزستان است.
«آب سوخته» (مرتضی مطوری) در مورد تالاب هورالعظیم یا هورالهویزه است که جایگاه بینالمللی دارد و مساحت زیادی بین ایران و عراق را در برگرفته است.
«تفنگ شکسته» (یزدان کیانی) روایتی از اسلحه قاچاق و پیامدهای آن در مراسم مختلف و محیط زیست است.
«نفت سیاه» (علی خسروی) مشکلات مسجدسلیمان در استان خوزستان را بهواسطه داشتن نفت بازگو میکند.
«طعم آب» (ابراهیم سعیدی) زندگی مردم در بستر بحران آب در کنار دریاچه ارومیه را به نمایش میگذارد.
«رَشاُو» (رضا عباسی) روایتی از تلخی بهجامانده از سیل فروردین ۱۳۹۸ پلدختر در لرستان.
آیینهای فرهنگی و مذهبی
«الله لاما - برداشت آخر» (مریم صبوری) درباره یک مراسم آیینی است که هر سال اواخر خرداد و اوایل تیر در اردبیل و روستاهای اطراف آن همزمان با برداشت محصول برگزار میشود.
«چنشتیها» (احسان عمیدیان) درباره آیین ناشناخته اهالی روستای چنشت در جنوب خراسان است.
«چمچه گلین» (محمدعلی یزدانپرست) درباره کرمانجهای ساکن خراسان شمالی است برای آن که از آسمان بارانخواهی کنند عروسکی به نام چمچه گلین میسازند و با موسیقی و رقص از آسمان طلب باران میکنند.
«چمچه خاتون» (مهدی صالحیار) روایت روستاهای آذربایجان است که وقتی با قحطی آب و کمبود بارندگی مواجه میشوند، مردم به برگزاری آیین بارانخواهی چمچه خاتون رو میآورند.
«بختیاریها» (محمدرضا حافظی) روایت آئینها و رسوم کهن بختیاریها در لرستان است که بهتدریج رنگ میبازند.
«اجاق» (علی بلندنظر) به بررسی آداب، رسوم و آیینهای ایل قشقایی (عشایر ترکتبار جنوب ایران)، درمورد جایگاه اُجاق آتش، ارزش و احترام آن در زندگی آنان میپردازد.
«سوز و سور» (کامران رضایی) مشترکات فرهنگی آیینهای نوروزی در روستاهای مختلف کردستان و کرمانشاه را به تصویر میکشد.
«هیرومبا» (محمدجعفر باقرینیا) روایتی از جشن هیرومبا، جشنی کهن که زرتشتیان شریفآباد اردکان یزد هر سال برپا میکنند.
«باسنک» (محمد بشیریانزاده) درباره آیین ازدواج در بندرعباس است که با وجود گذر زمان بسیاری از ویژگیهای خود را حفظ کرده است. این مراسم سنتی برخلاف مشابهت با مراسم عروسی دیگر اقوام ایران، به لحاظ چگونگی انجام آن تفاوتهایی دارد.
آداب و رسوم و سنن اقوام ایرانی
«اوچی» یک قصه عامیانه شفاهی در ایل قشقایی درباره شکارچی را روایت میکند.
«جالن» (محمود پیری یاریجانی) به معرفی فرهنگ بومی مردمان دودمان (ایل) جلالوند از قوم لک در استان کرمانشاه میپردازد.
«آرنگ کوچ» (جمال اسکویی) نگاهی به زندگی کوچنشینان بختیاری در چهار فصل سال دارد و آدام و رسوم این قوم را تصویر میکند.
«بارگادون» (ابراهیم شفیعی) روایتی از آداب و رسوم خوشهچینی انگور و تهیه کشمش در اسفرورین، تاکستان، استان قزوین. در این شهرستان انگور تازه به فروش نمیرسد بلکه در فرآیندی به کشمش تبدیل و سپس فروخته میشود.
سبک زندگی
«جلی رازاوه» (منصور عزیزی) درباره شیوه تهیه پوشش مردمان کردنشین ناحیه پاوه و اورامانات است.
«ناو» (آرتان فتحاللهی) روایت زندگی مردمان و صنایع دستی روستای ناو از توابع شهرستان پاوه در استان کرمانشاه است.
«خوص» (محمد فرج صالحی) درباره ساختن صنایع دستی با استفاده از خوص (برگ نخل خرما) است.
مستند چهرهنگاری
«شرق وحشی» (مجتبی اسماعیلزاده بلوچ) جستجویی است درباره گلمحمد کلمیشی، یک یاغی سرکوبشده در دهه ۱۳۲۰ که بخش بزرگی از مردم سبزوار و خراسان از او بهعنوان یک مرد آزاده و قهرمانی مظلوم یاد میکنند.
«دختر کوچ» (روحالله اکبری) نگاهی به زندگی زنی کُرد به نام سوسن رشیدی دارد که با وجود مشکلات و موانع، چند دوره قهرمان کیکبوکسینگ ایران میشود.
«زری» (آرمان قلیپور دشتکی) داستان زنی روستایی به نام زری اهل ایذه در خوزستان است که با وانت بین ۱۶ هزار روستایی گاز توزیع میکند و از این طریق زندگی خود و سه فرزندش را تأمین میکند.
«ارجنا» (عباس رفیعی مرغملکی) روایت زندگی مردی ۸۴ ساله در روستای ارجنک در چهارمحال و بختیاری که برای حفظ و نگهداری زیستبوم خود از خطراتی همچون آتشسوزی، نذر کرده است از مراتع، جنگلها و گونههای مختلف گیاهی نگهداری کند.
«قارلاواج» (احسان کمالی) روایتی از یک پیرمرد مؤذن در یکی از روستاهای مرزنشین ایران و ترکمنستان است.
«حبیبالله» (عدنان زندی) درمورد زندگی حبیبالله زندی، هنرمند و خواننده فولکلور دهگلانی است.
«من میمانم» (فاطمه مرزبان) پرترهای از سید عقیل سادات حسینی است که بهتنهایی در جزیره آشوراده در استان گلستان زندگی میکند و حیواناتی چون اسب ترکمن، گاومیش، مرغ و خروس پرورش میدهد.
«دارتاش» (خلیل صحراگرد) پرتره یک نجار که دههها به این شغل مشغول بوده و کار اصلی او ساخت پای مصنوعی برای کسانی است که به هر دلیل پایشان قطع شده است.
«مادر کوچ» (مهدی فلاحی) روایتی از سعاد، یک زن کرد عراقی است که بهعنوان مهاجر جنگزده مجوز حضور در ایران را میگیرد، اما...
«واهگ» (حدیث جانبزرگی) سمیه، زن جوان بلوچ با پشتوانه همسرش در راه بهبود و اصلاح جامعه محروم خود تلاش میکند.
«کلایاغی» (احمد شادی عیسیلو) تنها تکمچی (پیامآور عید نوروز) منطقه که مردی پیر و غریب با یادگاری دوران جوانی (کلایاغی: روسری محلی) خودش است، بعد از چند سال تصمیم میگیرد آئین تکمگردانی را در زادگاه خویش در نوار مرزی آذربایجان برپا کند، اما در مسیر اتفاقهایی برای او میافتد.
«زنان کوچ» (سعیده سپهی) روایتی از زندگی خانوادهای از زنان عشایر ایل قشقایی در ۸۰ کیلومتری شهر فراشبند در استان فارس. در این خانواده چهار زن و دختر کوچک، بدون حضور پدر و برادرشان، کل زندگی را اداره میکنند.
«دُتُک» (حجت دهقان) درباره زنی به نام گل بیبی در روستای مرزی تاجمیر در شهرستان سربیشه در استان خراسان جنوبی است که بر اساس شخصیتهای واقعی روستا عروسکهای محلی میسازد.
«جیران» (ربابه روحی) درباره زنی ۶۰ ساله به نام جیران در بالای کوههای جنگلی بهتنهایی در یک کلبه چوبی زندگی میکند. او ۴۰ سال است چشمانتظار فرزند گمشدهاش است که در شش سالگی گم شد.
«دفک» (بهنام بیرموند) داستان یک خانواده هشت نفری از عشایر بختیاری است که در حال حاضر ساکن شهر دزفول در استان خوزستان هستند و بهصورت خودآموز نقاشیهای مدرن به سبکهای مختلف خلق میکنند.
«پنج دقیقه آخر» (شهرام مسلخی) درباره جوانی مریوانی به نام طاها است که در یک روستای مرزی در خانواده فقیری زندگی میکند. او که پیشازاین در مسابقات جهانی دومیدانی مدال آورده است، برای اعزام به مسابقات و تأمین هزینههای ورزشی خود تصمیم میگیرد کولبری کند و تصاویر خود را رسانهای کند.
«نازگل» (محمدرضا دهستانی) راوی زندگی یک دختربچه روستایی به نام نازگل است.
«صیاد کاپلو» (رستم نظری) روایت نوجوانی در حاشيه شهر تبریز است که با داشتن محدودیتهای جسمی درصدد است رؤیای کودکان را تحقق ببخشد.
«کر کوهستان» (امیرحسین اسیوند) روایتگر زندگی زن و شوهری از عشایر در استان چهارمحال و بختیاری است که در جای دوردستی از استان زندگی میکنند.
«کهور» (امیر مسعود سهیلی) ماجرای دو دختر نوجوان که به دنبال یافتن هویت روستایشان متوجه میشوند آنچه آنها را با بقیه متمایز میکند پاکیزگی و اهمیت به تفکیک زباله است.
«رؤیای یک اسب» (مرجان خسروی) داستان یک دختر ۱۵ ساله است که بهدوراز فضای مدرن شهری در اندیشه آرزوهای بزرگ است.
«یاشماق» (رضا غلامی مطلق) درباره ترسها و امیدهای سه زن با محوریت زنی است که ازدواج و طلاقش بهاجبار رسمی به نام قارشلق یا مبادله دو دختر با هدف پیوند دو خانواده بوده است.
«زیورک» (مهدی میرزایی) با تمرکز بر زندگی دختری ۱۲ ساله در خانوادهای ساربان میکوشد با مردمنگاری، در کنار نمایش غنای فرهنگی و صمیمیتهای جنوبی، رنج این قوم را به تصویر بکشد.
«ایل بانو» (نسیم سهیلی) داستان دختری عشایر در دهستان محروم زیلایی است که برای رفاه و آموزش زنان محروم فعالیتهایی انجام میدهد.
«گلک» (سیروس کفاش) قصه دختران جزیره هرمز است که با وجود تمام رنجها و سختیها، حاضر نیستند، خاک وطن را در قالب دستساز هنریشان بفروشند.
«گالش منزل» (علی شهابالدین) زندگی یک پیرمرد را در دل جنگل روایت میکند، پیرمردی که طبیعت را دوست دارد و با وجود بیماری سرطان حاضر به زندگی در شهر نیست.
«زرافشون» (مهدی رجبیان) ماجراهای فیلم در دل یک جنگل دورافتاده در شمال ایران میگذرد و داستان زرافشون، دختر مجرد ۵۵ ساله را روایت میکند که با پدر و مادر پیر و ناتوان خود زندگی میکند و شغل دامداری را ادامه میدهد.
«ترانههای رود» (مهدی رخشانی) حاج اکبر مردی بلوچ از اهالی روستای «انزا» در حاشیه رودخانه سرباز است، فیلم تلاشهای حاج اکبر برای حفظ رودخانه و محیط اطرافش از آسیبهای انسانی و طبیعی را نشان میدهد.
«چوپان عاشق» (امیر شکرگزار ناوی) ماجرای دو همبازی دوران کودکی است که در فاصله کوچ بهاره به هم میرسند و در زمستان از هم جدا میشوند و در حسرت به هم رسیدن میمانند...